دوشنبه ۳۱ شهریور ۰۴ ۱۲:۰۵ ۲ بازديد
به احتمال زیاد، نقشهبرداریهای دولتی بیفایده تلقی میشدند؛ و از نظر منافع خصوصی، هیچ نقشهای وجود نداشت. هیچ قایقی، به جز شاید در فواصل نادر، یک قایق بسیار کوچک با روحیه ماجراجویانه، هرگز سعی در ورود به آنجا نکرد – اما، در مورد آن،[۱۲۰] بیست قایق کوچک ممکن بود یک ماه را در آن هزارتو بازی کنند و هرگز به هم نرسند. سرزمین اصلی، تا کیلومترها در همه جهات، خالی از سکنه بود و این شرایط، کل این بخش را چنان کاملاً منزوی کرده بود که گویی در قلب یک جنگل آمریکای جنوبی قرار دارد. هرچند باور این موضوع دشوار بود که در «شبه جزیره زمین بازی» در شرق ایالات متحده، یک منطقه بکر و دستنخورده به مساحت شاید سه هزار مایل مربع، کاملاً قی از تمدن کنجکاوانه جدا مانده باشد.
اما خیلی زود فهمیدم که گیتس به هیچ وجه اغراق نکرده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. آنجا بود؛ امروز هم در همان تنهایی بیوقفه، برای هر کسی که بخواهد، آنجبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. پرسیدم: «چرا دیشب توی آن جا قایم نشد؟» و از طلسمی که توصیفش بر من انداخته بود بیرون آمدم. «جرأتش را ندارد، آقا. هیچ چیز جز یک قایق بادبانی یا چیزی شبیه به آن، تا به حال خیلی دور نرفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. حداقل، فکر نمیکنم اینطور باشد. این جزایر فقط تعداد زیادی تپه صدفی هستند که با شن پوشیده شدهاند و با درختان حرای قرمز پوشیده شدهاند. به من گفته شده که کانال بین آنها گاهی اوقات بیش از یک فوت عمق ندارد؛ اما در جاهای دیگر ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست آب صا خوبی وجود داشته باشد.
منظورم این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که آنها نقشه برداری نشدهاند و شک دارم که آیا هیچ انسان زندهای بتواند دو بار به یک شکل از میان آنها راه خود را پیدا کند. آنها به صورت دستهای در حدود چهل مایل به شمال و جنوب و شاید پانزده یا بیست مایل در امتداد هم قرار دارند. بعضی از آنها اندازه خوبی دارند – به نظر ما یک مایل طول دارند – اما برخی دیگر به اندازه کشتی ویم هستند . اوه، او جرات نمیکند به آنجا بدود، آقا! حالا میتوانیم سعی کنیم او را به آنها نزدیک کنیم و به نوعی شلوغش زع کنیم.
همانطور که پروفسور میگوید – یا بگذاریم کار دیگری انجام دهد!» تامی از جا پرید و گفت: «به نظر نقشهای در سر دارد.»[۱۲۱] پاها. «باشه، اگه به اندازه کافی سریع شلیک کنیم، اذیتش میکنیم!» موسیو اصرار کرد: «اما باید به آنها اجازه داده شود که اول تیراندازی را شروع کنند.» تامی رو به او کرد و گفت: «دوست دارم بدونم چرا؟» «چرا؟ ما چه حقی داریم که بیاییم و چنین کسب و کاری راه بیندازیم؟» تامی با سوال دیگری پاسخ داد: «چه حقی داریم که او را از اقیانوس بیرون کنیم؟ چه حقی دارند که ما را منفجر کنند؟ – یا دختری را بدزدند؟ – یا پول ما را جعل کنند؟ – یا نزدیک بود انگشتم را قطع کنند و بعد به من بخندند؟ لعنت به حقوق! ما اگر هیچ حقوقی نداریم، بیشتر از آن رذل لو داریم!» گیتس با سوگند از جایش بلند شد. «بله،» گفت، «و نورافکنم را خاموش کن! نه، پروفسور، به نظرم تیراندازی از قبل شروع شده.
اما آنها تحمل گول خوردن زیاد را ندارند، نه اگر من چیزی بدانم!» موسیو آهی کشید و گفت: «خب، اسلحه را به من بده.» تامی خندید و گفت: «خانم نانسی، بده بهش. حالا رفقا، فرض کنید چند نفر از ما بالای کابین سنگر بگیریم تا از ارتفاع – یا بهتر بگوییم از موقعیت – بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستفاده کنیم و به عرشههایشان فرمان بدهیم!» گیتس گفت: «شما به محافظت کافی نیاز دارید، آقا، چون آنها از دریچهها تیراندازی خواهند کرد. و ما هم به خاطر خانم نمیتوانیم به دریچهها شلیک کنیم!» «درسته! اما کسی که سکانشان را در دست دارد، گوشت دم توپ مبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، و هر کس دیگری که بیاید جای او را بگیرد. بدون سکاندار، آنها بیپناه هستند؛ و بعد، گیتس، اگر بتوانیم در کنارشان بدویم و دریچههایشان را (به این میگویی؟) ببندیم، آنها آرا مال ما میشوند.» موسیو پرسید: «فرض کنید خودشان پرنسس را برای سکانداری بفرستند؟» این پیشنهاد باعث شد که نوبت به من برسد.
او ادامه داد: «با این حال، ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست به این موضوع فکر نکنند، و دو تیرانداز ما میتوانند به راحتی عرشههایشان را کنترل کنند. این خوب بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. اگر کسی برای هدایت کشتی بیرون بیاید، شما به او شلیک میکنید تا دوباره به طبقه پایین فرار کند، سپس ما سوار کشتی میشویم و به خانه میرویم. بله، نقشه خوبی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.» تامی نفس زنان گفت: «بهش شلیک کن تا از پلهها فرار کنه! فکر میکنی قراره چیکار کنیم؟ فقط با سرب بزنیمش؟» گیتس با خنده رو به من کرد و گفت: «به نظرم آن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستاد تنهبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، آقا.» نیم ساعت بعدی، نیم ساعت شلوغی بود.
ملوانان ما، با خوشحالی آواز میخواندند و از میان بادبانهای اضافی که برای خیس شدن خوب به دریا انداخته شده بودند، بیرون آمدند و سپس در یک گودال تفنگ مرتب روی سقف کابین قرار گرفتند – به همان اندازه که من میخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستم، و کاملاً قادر به متوقف کردن گلولههای پرقدرت بود. سپس گیتس کمی دیگر از فرماندهی خود را نشان داد که دوباره نیاز به سر تکان دادنهای تأیید موسیو را ایجاد کرد. از آنجایی که سکاندار خودمان به اندازه مرد روی ارکیده – که قصد داشتیم “او را تا زمانی که به طبقه پایین فرار کند، شلیک کنیم” – در معرض دید قرار میگرفت – همکار مقداری طناب بالا آورد، آن را چندین بار دور درام چرخ خم کرد، آن را از میان بلوکهای تازه بسته شده عبور داد و اجازه داد تا به داخل کابین خلبان برود.
اما خیلی زود فهمیدم که گیتس به هیچ وجه اغراق نکرده بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. آنجا بود؛ امروز هم در همان تنهایی بیوقفه، برای هر کسی که بخواهد، آنجبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. پرسیدم: «چرا دیشب توی آن جا قایم نشد؟» و از طلسمی که توصیفش بر من انداخته بود بیرون آمدم. «جرأتش را ندارد، آقا. هیچ چیز جز یک قایق بادبانی یا چیزی شبیه به آن، تا به حال خیلی دور نرفته بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. حداقل، فکر نمیکنم اینطور باشد. این جزایر فقط تعداد زیادی تپه صدفی هستند که با شن پوشیده شدهاند و با درختان حرای قرمز پوشیده شدهاند. به من گفته شده که کانال بین آنها گاهی اوقات بیش از یک فوت عمق ندارد؛ اما در جاهای دیگر ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست آب صا خوبی وجود داشته باشد.
منظورم این بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست که آنها نقشه برداری نشدهاند و شک دارم که آیا هیچ انسان زندهای بتواند دو بار به یک شکل از میان آنها راه خود را پیدا کند. آنها به صورت دستهای در حدود چهل مایل به شمال و جنوب و شاید پانزده یا بیست مایل در امتداد هم قرار دارند. بعضی از آنها اندازه خوبی دارند – به نظر ما یک مایل طول دارند – اما برخی دیگر به اندازه کشتی ویم هستند . اوه، او جرات نمیکند به آنجا بدود، آقا! حالا میتوانیم سعی کنیم او را به آنها نزدیک کنیم و به نوعی شلوغش زع کنیم.
همانطور که پروفسور میگوید – یا بگذاریم کار دیگری انجام دهد!» تامی از جا پرید و گفت: «به نظر نقشهای در سر دارد.»[۱۲۱] پاها. «باشه، اگه به اندازه کافی سریع شلیک کنیم، اذیتش میکنیم!» موسیو اصرار کرد: «اما باید به آنها اجازه داده شود که اول تیراندازی را شروع کنند.» تامی رو به او کرد و گفت: «دوست دارم بدونم چرا؟» «چرا؟ ما چه حقی داریم که بیاییم و چنین کسب و کاری راه بیندازیم؟» تامی با سوال دیگری پاسخ داد: «چه حقی داریم که او را از اقیانوس بیرون کنیم؟ چه حقی دارند که ما را منفجر کنند؟ – یا دختری را بدزدند؟ – یا پول ما را جعل کنند؟ – یا نزدیک بود انگشتم را قطع کنند و بعد به من بخندند؟ لعنت به حقوق! ما اگر هیچ حقوقی نداریم، بیشتر از آن رذل لو داریم!» گیتس با سوگند از جایش بلند شد. «بله،» گفت، «و نورافکنم را خاموش کن! نه، پروفسور، به نظرم تیراندازی از قبل شروع شده.
اما آنها تحمل گول خوردن زیاد را ندارند، نه اگر من چیزی بدانم!» موسیو آهی کشید و گفت: «خب، اسلحه را به من بده.» تامی خندید و گفت: «خانم نانسی، بده بهش. حالا رفقا، فرض کنید چند نفر از ما بالای کابین سنگر بگیریم تا از ارتفاع – یا بهتر بگوییم از موقعیت – بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستفاده کنیم و به عرشههایشان فرمان بدهیم!» گیتس گفت: «شما به محافظت کافی نیاز دارید، آقا، چون آنها از دریچهها تیراندازی خواهند کرد. و ما هم به خاطر خانم نمیتوانیم به دریچهها شلیک کنیم!» «درسته! اما کسی که سکانشان را در دست دارد، گوشت دم توپ مبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، و هر کس دیگری که بیاید جای او را بگیرد. بدون سکاندار، آنها بیپناه هستند؛ و بعد، گیتس، اگر بتوانیم در کنارشان بدویم و دریچههایشان را (به این میگویی؟) ببندیم، آنها آرا مال ما میشوند.» موسیو پرسید: «فرض کنید خودشان پرنسس را برای سکانداری بفرستند؟» این پیشنهاد باعث شد که نوبت به من برسد.
او ادامه داد: «با این حال، ممکن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست به این موضوع فکر نکنند، و دو تیرانداز ما میتوانند به راحتی عرشههایشان را کنترل کنند. این خوب بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست. اگر کسی برای هدایت کشتی بیرون بیاید، شما به او شلیک میکنید تا دوباره به طبقه پایین فرار کند، سپس ما سوار کشتی میشویم و به خانه میرویم. بله، نقشه خوبی بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست.» تامی نفس زنان گفت: «بهش شلیک کن تا از پلهها فرار کنه! فکر میکنی قراره چیکار کنیم؟ فقط با سرب بزنیمش؟» گیتس با خنده رو به من کرد و گفت: «به نظرم آن بهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستاد تنهبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هست، آقا.» نیم ساعت بعدی، نیم ساعت شلوغی بود.
ملوانان ما، با خوشحالی آواز میخواندند و از میان بادبانهای اضافی که برای خیس شدن خوب به دریا انداخته شده بودند، بیرون آمدند و سپس در یک گودال تفنگ مرتب روی سقف کابین قرار گرفتند – به همان اندازه که من میخوبهترین سالن زیبایی سعادت آباد که سالن آرایشگاه تهران هستم، و کاملاً قادر به متوقف کردن گلولههای پرقدرت بود. سپس گیتس کمی دیگر از فرماندهی خود را نشان داد که دوباره نیاز به سر تکان دادنهای تأیید موسیو را ایجاد کرد. از آنجایی که سکاندار خودمان به اندازه مرد روی ارکیده – که قصد داشتیم “او را تا زمانی که به طبقه پایین فرار کند، شلیک کنیم” – در معرض دید قرار میگرفت – همکار مقداری طناب بالا آورد، آن را چندین بار دور درام چرخ خم کرد، آن را از میان بلوکهای تازه بسته شده عبور داد و اجازه داد تا به داخل کابین خلبان برود.
- ۰ ۰
- ۰ نظر