روپرت گانینگ تردید کرد. سپس گفت: «خب، او باید یک چاه زین کناری حمل کند. شانههای مناسب و بلند… شاید او نظر فانی فیتز را جلب کرد. در هر صورت، او مداحی را ناتمام گذاشت و ادامه داد: «اگر ممکن فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد 490 , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، دوست دارم به داخل نگاه کنم و اجرا را ببینم؟ فکر می کنم اجازه نمی دهید اول او را امتحان کنم؟ نه؟»
او راه افتاد.
“توله سگ، ساکت می مانی!” فانی فیتز خیلی متقاطع گفت. او حتی بدون دلیلی که دختر نمی توانست ببیند به شخص خفه شده دخترش سیلی زد.
جانی کانلی با تردید گفت: “بگورا، خانم، نمی دانم.” آیا 491 نمیخواهید صبر کنید تا چند دور او را زیر گاری بگذارم، یا شاید یک گونی جو دوسر به پشتش بیندازم؟»
اما فانی بدون تأخیر برود. زین او در اتاق مهار بود: ویلیام اولافلین میتوانست به پوشیدن آن کمک کند. او فیلی را یکباره امتحان می کرد.
سواری دوشیزه فیتزروی از آن نوع بود که آنچه را که از دانش میخواهد، میسازد. او با نیروی محض شخصیت گیر کرد. که او نسبتا صاف نشسته بود، و اجازه داد سر یک اسب به تنهایی هدیه ای از مشیت بود 492 که او کاملاً بیهوش بود. سواری، به نظر او، فقط سوار شدن به یک زین و ماندن در آنجا بود و کاری می کرد که چیز زیر آن به سرعت ممکن برود.
او همیشه سوار اسبهای دیگران شده بود، و آنقدر مستقیم سوار آنها میشد، و آنقدر زیبا به نظر میرسید که – بقیه افراد در این رابطه معمولاً مرد هستند – کارهای کوچکی مانند دویدن سخت منهای کفشهای جلو، یا آبیاری سخاوتمندانه به کوهش. چک، با بردباری که در صاحبان اسب زیاد نبود، تحمل شدند. با این حال، افراد شکار معمولاً دوستان 493 خود را، هر چقدر هم که جذاب باشند.
بر روی اسب های جوان و ارزشمند سوار نمی کنند. سواری فانی فیتز بر روی پیچهای خوشطعم پخته شده بود، و او با اعتماد به نفسی که تنها بر اساس تجربه قدیمیها، مهربانها و حیلهگریها شکل گرفته بود، به انقیاد کانمارا دست زد.
پرشور لرزید و از صندلی باغی که جانی 494 کانولی او را روی آن مانور داده بود دور شد. آشنایی عالی جانی با اسبهای جوان، او را به همان نقطهای از بیاحتیاطی رساند که فانی از نقطهنظر مخالف به آن رسیده بود، اما برخی از باقیماندههای احتیاط او را وادار کرد تا طناب بلندی را که به آن وصل شده بود، روی طناب بلندی که به آن وصل شده بود، ببندد. افسار پر کننده دومی با اعصاب غافلگیرکننده ای که فانی خودش را روی زین قرار می دهد متحمل می شد.
- ۰ ۰
- ۰ نظر