دوقلوها دلسرد شدند.
کت گفت: “من باور نمی کنم در کل این بازار یک چیز وجود داشته باشد که فقط دو سنت قیمت داشته باشد.”
“بی حرکت باش!” گفت کیت. “اجازه 501 بدین فکر کنم.”
روی حاشیه نشستند. کت ساکت ماند و کیت با دو دست سرش را گرفت و سخت فکر کرد. آنقدر فکر کرد که تمام پیشانی اش را اخم کرد!
او در نهایت گفت: “من به شما می گویم این چیست، کت.” اگر آن عروسکهای سنت نیکلاس یک سنت قیمت داشته باشند، فکر میکنم میتوانیم دو تا از آنها را با دو سنت تهیه کنیم.»
کت گفت: “ای کیت، چقدر می توانی 502 عالی فکر کنی! آیا این به تو خیلی آسیب می رساند؟ بیایید از ورو وان در کلوت بپرسیم.”
برگشتند پیش ورووی خوب که داشت نان قهوه به زنی با سبدی می فروخت.
کیت می گوید که اگر آن عروسک های سنت نیکلاس هر کدام یک سنت قیمت داشته باشند، او فکر می کند ما می توانیم دو سنت را برای دو سنت بگیریم. آیا شما اینطور فکر می کنید؟”
وروو ون در کلوت گفت: “البته که می توانی.” و 503 به خانم با نان چشمکی زد.
کت به کیت گفت: “اما تو دو سنت داری و من دو سنت.” “اگه باید دو تا عروسک نیکلاس بگیری، چرا باید دو سنتم باقی بمونه، نکنه؟ اوه عزیزم، به هر حال درست نمیشه!”
کیت گفت: «اجازه دهید بیشتر فکر کنم. و وقتی بیشتر فکر کرد، گفت:
“به تو می گویم که چه کنیم! تو با دو سنتت دو تا می گیرم و من با مال خودم دو تا می گیرم! و یکی دیگر را به مادر می دهم و تو می توانی دیگری را به پدر بدهی!”
کت گفت: “این کاری فال جدید و آنلاین قهوه , احساس 504 , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که ما انجام خواهیم داد.”
پس تو همه چیز را فهمیدی، درست فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟” و عروسکها را شمرد: “یکی برای کیت، یکی برای کت، و یکی برای پدر، و دیگری برای مادر، و دیگری برای اندازه خوب!”
“ای کیت، او یک بار دیگر به ما داده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است!” گفت کت. “بیا همین الان بخوریم!
بنابراین آنها یکی دیگر از آن را خوردند و از پاها 505 شروع کردند. کیت یکی را گاز گرفت و کت دیگری را گاز گرفت. و آنها به نوبت رفتند تا اینکه عروسک سنت نیکلاس تمام شد.
سپس چهار نفر دیگر را گرفتند و با وروو خوب خداحافظی کردند و به دکه پدر برگشتند. آنها متوجه شدند که پدر همه چیزهای خود را فروخته و آماده رفتن به خانه فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
آنها سبدهای خالی خود را به قایق برگرداندند و به زودی در راه خانه بودند. دوقلوها روی یک صندلی نشستند و عروسکهایشان را محکم گرفته بودند، عروسکهایی که نسبتاً چسبناک بودند.
قایق آنقدر سبک بود که آنها خیلی سریعتر از آنچه آمده بودند از بازار به خانه رفتند و دیری نگذشت که خانه خودشان را دیدند. آنجا بود، با سقف خزهایاش که نیمهای در میان درختان پنهان شده بود، و ورو ودر کنار دروازه منتظر آنها بود.
شام همه چیز آماده بود و دوقلوها چهار عروسک سنت نیکلاس را پشت سر هم در وسط میز قرار دادند.
کیت گفت: “یکی برای پدر، یکی برای مادر، و یکی برای کت و یکی برای من وجود دارد.”
کت گفت: “ای مادر، کیت می تواند فکر کند! او فکر می کرد که چند عروسک می تواند بخرد، وقتی یکی برای یک سنت فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است! آیا خوب نیست که او بتواند این کار را انجام دهد؟”
- ۰ ۰
- ۰ نظر