جمعه ۰۲ شهریور ۰۳ ۲۰:۰۴ ۸ بازديد
وقتی برگشتند، زباله ها را جمع کردند تا برای چند مرد مجروح جا باز کنند و سپس به شهر برگشتند. دکتر گیس، بی کلاه و بدون کت، موهایش کج و معوج و ماسک او را زشت تر ازهمیشه با مهمانی برگشت و با حالتی عصبی از نردبان کشتی بالا آمد که زانوهای لرزانش نسبتاً به هم خوردند. گروه اطراف آجو بی صدا او را تماشا می کردند.
فکر می کنی آن احمق 725 چه کرده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟” در حالی که گیس به سمت اتاقش می رفت از پسر پرسید. پتسی که یکی از گروه کنجکاوی اطراف او بود، به ما بگویید.
ما نزدیک جایی که یک مسلسل کار گذاشته شده بود، رفته بودیم تا یک سرباز کشته شده را برداریم، زمانی که آلمانی ها بدون اخطار اسلحه را شارژ کردند. من و موری مادام العمر دویدیم، اما 726 گیس در مقابل دشمن ایستاده بود. مردی. در آن زمان اسلحه پیچید و افتاد، و دکتر با خونسردی راه رفت و بر روی او خم شد، این منظره چنان آلمانی ها را شگفت زده کرد.
که در واقع از جنگیدن منصرف شدند و شاید همان قرمز بود صلیب روی بازوی دکتر که آنها را تحت تأثیر قرار داد، اما تصور کنید یک بدن سرباز در گرمای یک حمله ناگهانی به خاطر یک مرد متوقف می شود! “خب، چی شد؟” از آقای مریک پرسید. “من نمی توانستم به خوبی ببینم، زیرا یک باتری که شارژ را پشتیبانی می کرد.
عقب نشینی را گلوله باران می کردمتحدین و 727 درست در آن زمان آمبولانس ما مورد اصابت قرار گرفت. اما موری میگوید که صحنه را تماشا کرده و زمانی که گیس میخوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است مرد مجروح را بلند کند.
ناگهان مثل آب ضعیف شد. در این زمان آلمانی ها اسلحه را گرفته بودند و خود افسر آنها مرد مجروح را روی شانه های دکتر بلند کرد و او را به آمبولانس ما رساند. وقتی دیدم که دعوا تمام شده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
به کمک گیس رفتم، که آنقدر ضعیف تکان 728 خورد که اگر آلمانی ها او را نگه نمی داشتند، در راه ده ها بار مردش را زمین می انداخت. داشتند می خندیدند، انگار همه چیز شوخی بود، وقتی کرک! رگبار گلولهها آمد و با فریاد بزرگ فرانسویها و بلژیکیها را در یک حمله متقابل هجوم بردند. اعتراف میکنم که زیر آمبولانس خزیدم، و آلمانیها آنقدر شگفتزده شدند که توانستند سریع عقبنشینی کنند.
و اکنون این بود که گیس خود را احمق کرد. او کلاه و کت خود را که نشان صلیب سرخ را نشان می داد، پاره کرد و درست بین دو خط پرید. اینجا آلمانی ها بودند که هنگام عقب نشینی شلیک می کردند و متفقین شلیک می کردند. همانطور که آنها شارژ می شوند، و درست در مرکز درگیری ایستاده بود Gys مرد باید گلولهتکه تکه شد، اما هیچ چیز او را لمس نکرد تا اینکه یک فرانسوی او را از پا درآورد زیرا او در مسیر عجله قرار داشت.
این بی پرواترین و انتحاری ترین اقدامی بود که تا به حال شنیده بودم!” عمو جان نگران به نظر می رسید. او هرگز در اولین مصاحبه به هیچ یک از آنها درباره اظهارات عجیب دکتر گیس نگفته بود، اما آن را فراموش نکرده بود. دکتر گفته بود: «وقتی بتوانم این پاکت وحشتناک بد شکلی را از تنم بیرون کنم، خوشحالتر خواهم شد» و با توجه به این موضوع، گزارش ماجرای آن روز، جنتلمن مهربان را 729 شوکه کرد.
او متفکرانه روی عرشه راه رفت در حالی که دختران با عجله به پایین آمدند تا از بیماران جدیدی که نه چندان راحت در آمبولانس آسیب دیده آورده شده بودند مراقبت کنند. آجو گزارش داده بود: “دعوای بدی بود، و مجروحان ضخیم بودند، اما ما فقط توانستیم چند نفر از آنها را بیاوریم. اما قبل از اینکه زمین را ترک کنیم، یک آمبولانس انگلیسی و دو آمبولانس فرانسوی آمدند، و این به ما کمک کرد. فرصتی برای فرار از خطراتی که به طور معجزه آسایی از آن فرار کرده بودیم آنقدر ناراحت بودم که از اینکه از آن رهایی یافتم خوشحال بودم. عمو جان خیلی تلاش کرد تا دکتر را بفهمدگیس، اما طبیعت عجیب و غیرعادی مرد غیرقابل درک بود. وقتی نیم ساعت بعد آقای مریک به پایین رفت، دکتر را در اتاق عمل دید که خونسرد و آرام بود و زخمها را به بهترین شکل حرفهای خود پانسمان میکرد. با معاینه صبح روز بعد مشخص شد آمبولانس بزرگ به قدری آسیب دیده بود که مجبور شد برای بازسازی به تعمیرگاهی در شهر برده شود. مکانیک فرانسوی اعلام کرد که چند هفته طول می کشد تا آن را به شکلی در بیاورند، بنابراین آمریکایی ها مجبور می شوند با وسیله نقلیه کوچکتر کنار بیایند. جونز و دکتر کلسی سفرهای منظمی را با این کار انجام میدادند، اما درگیری ناگهان آرام شد و برای چندین روز هیچ بیمار جدیدی به کشتی نیامد، اگرچه به بسیاری از آنها به دلیل زخمهای جزئی در سنگرها کمکهای اولیه داده شد. بنابراین، کلنی روی کشتی آرابلا به تدریج کمتر شد، تا اینکه در بیست و ششم نوامبر، دختران دریافتند که فقط دو بیمار برای مراقبت دارند – البل و اندرو دنتون. هیچکدام به پرستاری زیادی نیاز نداشتند و همسر جوان دنتون اصرار داشت که مسئولیت کامل او را بر عهده بگیرد. اما در حالی که کشتی بیمارستان در این زمان مورد تقاضا نبودروز به روز در سنگرها تلفات وارد می شد، جایی که ارتش ها با دقت و هوشیاری روبروی هم قرار می گرفتند و زمانی که سربازی با بی احتیاطی شخص خود را در معرض دید دشمن قرار می داد، مرتباً گلوله ها رد و بدل می شد. بنابراین دختران به نوبت با آمبولانس رفتند و عمو جان هیچ اعتراضی نکرد زیرا خطر کمی در این سفرها وجود داشت.
فکر می کنی آن احمق 725 چه کرده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است؟” در حالی که گیس به سمت اتاقش می رفت از پسر پرسید. پتسی که یکی از گروه کنجکاوی اطراف او بود، به ما بگویید.
ما نزدیک جایی که یک مسلسل کار گذاشته شده بود، رفته بودیم تا یک سرباز کشته شده را برداریم، زمانی که آلمانی ها بدون اخطار اسلحه را شارژ کردند. من و موری مادام العمر دویدیم، اما 726 گیس در مقابل دشمن ایستاده بود. مردی. در آن زمان اسلحه پیچید و افتاد، و دکتر با خونسردی راه رفت و بر روی او خم شد، این منظره چنان آلمانی ها را شگفت زده کرد.
که در واقع از جنگیدن منصرف شدند و شاید همان قرمز بود صلیب روی بازوی دکتر که آنها را تحت تأثیر قرار داد، اما تصور کنید یک بدن سرباز در گرمای یک حمله ناگهانی به خاطر یک مرد متوقف می شود! “خب، چی شد؟” از آقای مریک پرسید. “من نمی توانستم به خوبی ببینم، زیرا یک باتری که شارژ را پشتیبانی می کرد.
عقب نشینی را گلوله باران می کردمتحدین و 727 درست در آن زمان آمبولانس ما مورد اصابت قرار گرفت. اما موری میگوید که صحنه را تماشا کرده و زمانی که گیس میخوفال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است مرد مجروح را بلند کند.
ناگهان مثل آب ضعیف شد. در این زمان آلمانی ها اسلحه را گرفته بودند و خود افسر آنها مرد مجروح را روی شانه های دکتر بلند کرد و او را به آمبولانس ما رساند. وقتی دیدم که دعوا تمام شده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
به کمک گیس رفتم، که آنقدر ضعیف تکان 728 خورد که اگر آلمانی ها او را نگه نمی داشتند، در راه ده ها بار مردش را زمین می انداخت. داشتند می خندیدند، انگار همه چیز شوخی بود، وقتی کرک! رگبار گلولهها آمد و با فریاد بزرگ فرانسویها و بلژیکیها را در یک حمله متقابل هجوم بردند. اعتراف میکنم که زیر آمبولانس خزیدم، و آلمانیها آنقدر شگفتزده شدند که توانستند سریع عقبنشینی کنند.
و اکنون این بود که گیس خود را احمق کرد. او کلاه و کت خود را که نشان صلیب سرخ را نشان می داد، پاره کرد و درست بین دو خط پرید. اینجا آلمانی ها بودند که هنگام عقب نشینی شلیک می کردند و متفقین شلیک می کردند. همانطور که آنها شارژ می شوند، و درست در مرکز درگیری ایستاده بود Gys مرد باید گلولهتکه تکه شد، اما هیچ چیز او را لمس نکرد تا اینکه یک فرانسوی او را از پا درآورد زیرا او در مسیر عجله قرار داشت.
این بی پرواترین و انتحاری ترین اقدامی بود که تا به حال شنیده بودم!” عمو جان نگران به نظر می رسید. او هرگز در اولین مصاحبه به هیچ یک از آنها درباره اظهارات عجیب دکتر گیس نگفته بود، اما آن را فراموش نکرده بود. دکتر گفته بود: «وقتی بتوانم این پاکت وحشتناک بد شکلی را از تنم بیرون کنم، خوشحالتر خواهم شد» و با توجه به این موضوع، گزارش ماجرای آن روز، جنتلمن مهربان را 729 شوکه کرد.
او متفکرانه روی عرشه راه رفت در حالی که دختران با عجله به پایین آمدند تا از بیماران جدیدی که نه چندان راحت در آمبولانس آسیب دیده آورده شده بودند مراقبت کنند. آجو گزارش داده بود: “دعوای بدی بود، و مجروحان ضخیم بودند، اما ما فقط توانستیم چند نفر از آنها را بیاوریم. اما قبل از اینکه زمین را ترک کنیم، یک آمبولانس انگلیسی و دو آمبولانس فرانسوی آمدند، و این به ما کمک کرد. فرصتی برای فرار از خطراتی که به طور معجزه آسایی از آن فرار کرده بودیم آنقدر ناراحت بودم که از اینکه از آن رهایی یافتم خوشحال بودم. عمو جان خیلی تلاش کرد تا دکتر را بفهمدگیس، اما طبیعت عجیب و غیرعادی مرد غیرقابل درک بود. وقتی نیم ساعت بعد آقای مریک به پایین رفت، دکتر را در اتاق عمل دید که خونسرد و آرام بود و زخمها را به بهترین شکل حرفهای خود پانسمان میکرد. با معاینه صبح روز بعد مشخص شد آمبولانس بزرگ به قدری آسیب دیده بود که مجبور شد برای بازسازی به تعمیرگاهی در شهر برده شود. مکانیک فرانسوی اعلام کرد که چند هفته طول می کشد تا آن را به شکلی در بیاورند، بنابراین آمریکایی ها مجبور می شوند با وسیله نقلیه کوچکتر کنار بیایند. جونز و دکتر کلسی سفرهای منظمی را با این کار انجام میدادند، اما درگیری ناگهان آرام شد و برای چندین روز هیچ بیمار جدیدی به کشتی نیامد، اگرچه به بسیاری از آنها به دلیل زخمهای جزئی در سنگرها کمکهای اولیه داده شد. بنابراین، کلنی روی کشتی آرابلا به تدریج کمتر شد، تا اینکه در بیست و ششم نوامبر، دختران دریافتند که فقط دو بیمار برای مراقبت دارند – البل و اندرو دنتون. هیچکدام به پرستاری زیادی نیاز نداشتند و همسر جوان دنتون اصرار داشت که مسئولیت کامل او را بر عهده بگیرد. اما در حالی که کشتی بیمارستان در این زمان مورد تقاضا نبودروز به روز در سنگرها تلفات وارد می شد، جایی که ارتش ها با دقت و هوشیاری روبروی هم قرار می گرفتند و زمانی که سربازی با بی احتیاطی شخص خود را در معرض دید دشمن قرار می داد، مرتباً گلوله ها رد و بدل می شد. بنابراین دختران به نوبت با آمبولانس رفتند و عمو جان هیچ اعتراضی نکرد زیرا خطر کمی در این سفرها وجود داشت.
- ۰ ۰
- ۰ نظر